یه حرکت بیادماندنی
سلام عسل مامان قربون قدوبالات برم عزیزم
روز 11فروردین بود تو اداره نشسته بودم.یکم کارمون زیاد بود خسته بودم.منتظر بودم وقت تموم بشه برم خونه.همونطور که نشسته بودم یه تکونی تو شکمم حس کردم.انگار یه چیزی تو شکمم وول خورد.خیلی ذوق کردم.و برا اولین بار حرکتتو حس کردم.روز واقعا بیاد ماندنی بود برام.سریع اس دادم و به بابایی تکون خوردنتو خبر دادم
میگن به این زودی نمیشه حرکت بچه رو حس کرد ولی من که میگم خودخودت بودی عزیز دلم.همش دوست داشتم دوباره تکون بخوری و حست کنم.اخه حس فوق العاده ای بود.
خیلی عجله دارم تکونای بیشتر و لگداتو حس کنم.قربون اون پاهای کوچولوت برم که میخوای باهاشون لگد بزنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی